مجید قیصری که معتقد است مجلس باید «کپی‌رایت» را به رسمیت بشناسد می‌گوید: ما اصلا «کپی‌رایت» را در کشور نمی‌شناسیم، در نتیجه وقتی اثری تولید می‌شود اما این حق برایش رعایت نمی‌شود، چه انتظاری می‌توان داشت که از آن سرقت نشود؟ چرا قانون ساکت است؟

مجید قیصری

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا، درباره سرقت در آثار ادبی و وضعیت رسیدگی به آن اظهار کرد: مهم‌ترین چیز در این مسئله برای من این است که ما باید از پشتوانه قانونی خیلی محکمی برخوردار باشیم. یعنی ضعف از این‌جا است که ما اصلا نمی‌دانیم چه پشتوانه‌ای برای‌مان وجود دارد و قانون چقدر برای تالیف و تولید یک اثر ارزش قائل است. در همه عرصه‌ها هم سرقت اتفاق می‌افتد و دلیلش ضعف قانون است. اگر کسی که به این عمل دست می‌زند بداند عواقبش سنگین است مطمئنا سمتش نمی‌رود.

قیصری ادامه داد: در حال حاضر اگر همه بدانند که سرقت ادبی عواقب وخیم و ریسک بالایی دارد، مطمئنا می‌توان از آن پیشگیری کرد. از لحاظ قانونی باید مراحلی طی شود تا کسی که می‌خواهد وارد این عرصه شود اگر به خودش این جرأت را داد، بداند که تاوان سنگینی در انتظارش است.

این نویسنده با بیان این‌که پاشنه آشیل این‌جا است که ما اصلا «کپی‌رایت» را در کشور نمی‌شناسیم گفت: در نتیجه وقتی اثری تولید می‌شود اما این حق برایش رعایت نمی‌شود، چه انتظاری می‌توان داشت که از آن سرقت نشود؟ چرا قانون ساکت است؟ من چقدر می‌توانم داد بزنم؟ دیگران چقدر می‌توانند در این‌باره حرف بزنند؟ به نظر من این کار مجلس است، مجلس باید «کپی‌رایت» را به رسمیت و قانون باید این عرصه را به رسمیت بشناسد. مشکل اصلی این‌جا است که کسی «کپی‌رایت» را به رسمیت نمی‌شناسد. یکی از دلایل سرقت ادبی، ضعف در قانون است. هر وقت در قانون اتفاقی افتاد، می‌توان انتظار انجام کاری را داشت.

او در ادامه به آسیب‌هایی که از طریق سرقت ادبی به ادبیات و جامعه وارد می‌شود اشاره و بیان کرد: مثالی از موسیقی می‌گویم؛ فکر کنیم اگر قرار باشد اثری تولید شود و صداوسیما بخواهد آن را پخش کند، وقتی پخش شد دیگر حق دخل و تصرف در آن وجود ندارد و هر دوره‌ای که پخش می‌شود باید حق‌الزحمه‌ای به تولیدکننده بدهد. از نظر اجتماعی و اقتصادی این چرخه می‌چرخد و اتفاق خوبی برای هنرمند می‌افتد، اما اگر قرار باشد اثر تولید شود و بعد صدها بار بدون اجازه تولیدکننده پخش شود، جز ناامیدی و یأس چیزی نمی‌ماند و این‌که هنرمند احساس کند در شرایطی زندگی می‌کند که هر کس مثل گوشت قربانی می‌تواند اثر او را بردارد و هر بلایی خواست سرش بیاورد و اگر خیلی قدرتمند باشد با مراجعه به مراجع قانونی احتمالا بتواند از حقوقش دفاع کند؛ بنابراین بزرگ‌ترین آسیب این سرقت‌ها یأسی است که به هنرمند دست می‌دهد و جامعه هم متضرر می‌شود، چون دیگر اثر فاخر تولید نمی‌شود.

مجید قیصری همچنین گفت که از آثار او هم سرقت شده و توضیح داد: برای من هم اتفاق افتاده، اما چون دستم به جایی بند نبوده و باید می‌رفتم و مراحل قانونی را طی می‌کردم، دیدم که وقتی عملا دستم به جایی بند نیست، در نتیجه سر و صدایی نکردم.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...