به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، شاید این سوال‌ها که «چرا اغلب وقتی کسی را دوست داریم، بیشتر از سایرین موجب ناراحتی ما می‌شود؟» یا اینکه «چرا عاشق کسانی می‌شویم که آزارمان می‌دهند؟» بارها در ذهن هریک از ما شکل گرفته باشد. از آنجایی که افرادی که دوستشان داریم برای ما بسیار مهم بوده و منبع اصلی شادی‌ها و غم‌های عمیق در زندگی ما هستند و در کنار آن‌ها بالاترین سطح شادی‌ها و یا عمیق‌ترین غم‌ها را تجربه می‌کنیم، بنابراین آسیب‌پذیری ما نیز از این ناحیه بیشتر خواهد بود. بخشی از غم و ناراحتی‌ ما از جانب افرادی که دوستشان داریم، به خاطر آن است که معشوق منبع اصلی شادی و دلخوشی است، بنابراین کوچکترین بی‌مهری و سردی او قلبمان را به لرزه درمی‌آورد و ترس از دست دادن او موجب ناراحتی عمیق و تجربه غم‌انگیزی می‌شود.

یک مسأله مهم دیگر در این زمینه، وابستگی است. اگر این وابستگی شکل افراطی داشته باشد، می‌تواند فردی که به او وابسته شده‌ایم را آزار دهد، چون احساس استقلال که موجب عزت نفس در فرد می‌شود در چنین رابطه‌ای تهدید خواهد شد. زمانی که احساس استقلال فردی با وابستگی شدید طرف مقابل تهدید شود، موجب ایجاد خشم درونی نسبت به رابطه و فرد وابسته می‌شود که به‌صورت خودآگاه یا ناخودآگاه دست به اعمالی می‌زند که موجب ناراحتی و صدمه زدن به فرد وابسته در این رابطه خواهد شد.

سندروم آهن‌ربای انسانی: چرا عاشق کسانی می‌شویم که آزارمان می‌دهند راس روزنبرگ [Ross Rosenberg]

کتاب «سندروم آهن‌ربای انسانی [The human magnet syndrome]» تألیف راس روزنبرگ [Ross Rosenberg] در 15 فصل توضیح می‌دهد که چرا افراد صبور، فداکار، مهربان، جذب شرکای عاطفی خودخواه، خودمحور و کنترل‌گر می‌شوند. نویسنده در صفحات نخستین کتابش نوشته است: «این کتاب درباره عشق و جست‌وجوی شریک عاطفی مادام‌العمر است. از زمان طلوع تمدن مدرن، مردان و زنان مغناطیس‌وار و به طرزی مقاومت‌ناپذیر جذب هم شده و وارد رابطه عاشقانه می‌شوند. عامل کشش آن‌ها به هم، ربط چندانی به آنچه می‌بینند، حس می‌کنند و فکر می‌کنند ندارد، بلکه بیشتر دست نیروهای نامرئی در میان است. «نیروی عشقِ» مقاومت‌ناپذیر در افرادی که با پیشینه عاطفی سالم با هم آشنا می‌شوند، باعث ایجاد رابطه‌ای پایدار، دوطرفه و باثبات بین آن‌ها می‌شود. هم‌وابسته‌ها و سلطه‌جویان عاطفی، به طرز مشابهی در حالت رویایی فریبنده‌ای فرو می‌روند. البته این حالت بعدتر به «الاکلنگی» از عشق، درد، امید و ناکامی تبدیل می‌شود. یار جانیِ رویاهای شخص هم‌وابسته به سلطه‌جوی عاطفی کابوس‌هایش تبدیل می‌شود.»

آیا نیروی عشق همچون قطب‌های آهن‌ربا عمل می‌کند؟
هنگامی که افرادی با پیشینه احساسی سالم یکدیگر را ملاقات می‌کنند، رابطه‌ای عاشقانه، دوسویه و بادوام در پی آن پدید می‌آید. اما چه می‌شود که افراد اغلب خود را در روابطی می‌بینند که «نیروی عشق» آن‌ها را همانند قطب‌‌های مخالف آهن‌ربا، به سوی یکدیگر جذب می‌کند؟ رابطه‌ای که ابتدا همانند قصه‌های پریان است، اما با گذشت زمان به سوهانی تبدیل می‌شود که با عشق، درد و امید، یأس روح‌مان را می‌خراشد. چرا جذب اشخاصی می‌شویم که موجب رنجش ما می‌شوند؟ کتاب حاضر به خواننده کمک می‌کند تا درک کند چرا افراد ازخودگذشته، صبور و بخشنده (هم‌وابسته‌ها) جذب افرادی می‌شوند که خودمحور، خودپسند و کنترل‌گرند (سلطه‌جویان عاطفی)؟ راس روزنبرگ با بهره‌گیری از تجارب شخصی خود در حوزه روان‌درمانی، به بهترین شیوه فرایند جذب را برای خواننده توضیح می‌دهد و به بررسی انواع اختلالات در روابط بین‌فردی می‌پردازد.

یافتن شریک عاطفی با استفاده از قطب‌نمای عشقیِ استعاری
«نوبت به روابط عاشقانه که می‌رسد، همه ما آهن‌رباهای انسانی هستیم! سندروم آهن‌ربای انسانی، یک تعبیر استعاری دیگر برای نیروی ناخودآگاهی است که افراد متضاد ولی سازگار را به‌هم وصل می‌کند و به رابطه ماندگار و باثبات می‌کشاند. این سندروم با اینکه از نظریه زنجیره خویشتن ساده‌تر است و جامعیت کمتری دارد، همچون آن مبنایش این است که دو شریک عاطفی احتمالی، به خاطر تیپ‌های شخصیتی متضاد ولی سازگار و هماهنگ خود، جذب یکدیگر می‌شوند. زنجیره خویشتن، بر گرایش خویشتن فرد با مقادیر زتجیره خویشتن تمرکز می‌کند، اما سندروم آهن‌ربای انسانی، محرکه جذب را بررسی می‌کند، آن‌هم با استفاده از قطب‌نما و آهن‌ربای فرضی که مثل قطب‌نماها و آهن‌رباهای واقعی، با ویژگی‌های مغناطیسی خود عمل می کنند. ما به‌عنوان آهن‌رباهای انسانی، به سمت شریک عاطفی کشیده می‌شویم که قطب مغناطیسی‌اش مخالف قطب مغناطیسی ماست.

با اینکه تلاش می‌کنیم شریک عاطفی‌ای بیابیم که بدون قید و شرط به ما عشق، احترام و توجه بدهد و رابطه‌ای دوطرفه و متقابل با ما برقرار کند، تمایل داریم یک «قطب‌نمای عشقی» استعاری را دنبال کنیم که قدرتمندانه انتخاب‌های ارتباطی‌مان را هدایت می‌کند. دانسته یا ندانسته، همه ما وقتی به دنبال شریک عاطفی ایده‌آل هستیم، از قطب‌نمایی استعاری استفاده می‌کنیم. با اینکه آگاهانه قصد داریم مسیر دیگری را انتخاب کنیم، به اجبار در راهی قرار می‌گیریم که به سمت آن هدایت می‌شویم. با وجود قول‌هایی که به خودمان داده‌ایم که انتخاب‌های عاقلانه، مطمئن و سالم انجام دهیم، نمی‌توانیم در برابر کشش مسحورکننده به سمت مسیری که قطب‌نمایمان نشان می‌دهد، مقاومت کنیم. این گونه است که عشاق نگون‌بخت، خواه ناخواه به‌هم وصل می‌شوند؛ نه به واسطه انتخاب‌های آگاهانه‌شان، بلکه به خاطر اینکه قطب‌نمای استعاری‌شان آن‌ها را به آغوش عاشقانه هم سوق داده است.»

نخستین چاپ کتاب «سندروم آهن‌ربای انسانی: چرا عاشق کسانی می‌شویم که آزارمان می‌دهند [why we love people who hurt us]» با ترجمه زهرا باختری در 244 صفحه با شمارگان یک‌هزار نسخه به بهای 41 هزار تومان از سوی انتشارات چترنگ راهی بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ..............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...