کتاب «کلان داده»[Big data] یا «چگونه انقلاب اطلاعاتی زندگی ما را دگرگون می‌کند» [How the lnformotion Revolutionis Tronsforming Our Lives] اثر برایان کلگ [Brian Clegg] منتشر شد.

کلان داده»[Big data] یا «چگونه انقلاب اطلاعاتی زندگی ما را دگرگون می‌کند [How the lnformotion Revolutionis Tronsforming Our Lives] اثر برایان کلگ [Brian Clegg

به گزارش کتاب نیوز، نسخه اصلی کتاب «کلان داده» در سال 2017 منتشر شده و اکنون با ترجمه پری آزرم‌وند (مختاری) توسط انتشارات نشر نو وارد بازار کتاب ایران شده است.

برایان کلگ ( -۱۹۵۵) نویسنده بریتانیایی در هفت فصل این کتاب می‌کوشد نشان دهد چگونه ترکیب «داده + اطلاعات = دانش» می‌تواند سبب شود چیزی معنادار درباره جهان بیابیم و از مصائب موقعیت متزلزل‌مان در اینترنت آگاه شویم.

اگر «برادر بزرگ»، فرمانروای مستبد ناظر بر همه چیز در رمان «۱۹۸۴»، را به یاد بیاورید وضعیت انسان مدرن در فضای وب نمونه اعلای کسی است که هر لحظه تحت نظر است.
از نظر کلگ ما در محاصره‌ی کلان‌داده‌ایم. کلان‌داده می‌داند که ما چه غذاهایی، کتاب‌هایی، فیلم‌هایی دوست داریم، از وضعیت قند خونمان، ضربان قلبمان، نفس‌تنگی هفته‌ی پیشمان باخبر است، می‌داند که از کدام مسیرها بیشتر تردد می‌کنیم، می‌داند که ممکن است چقدر پول تو حسابمان باشد، تاریخ تولد ما و دوستانمان را می‌داند... کلان‌داده هم آزادی‌ست هم اسارت.
کلگ در این کتاب سعی دارد به ما بگوید: کلان‌داده چگونه ساخته می‌شود؟ اختیار آن به دست کیست؟ آیا می‌توان از آن گریخت؟ یا می‌توان از آن صرف نظر کرد؟ آیا باید از کلان‌داده بترسیم؟ فواید و مضار آن چیست؟ دولت‌ها از کلان‌داده‌ چه بهره‌هایی می‌برند؟ جهان ما هر روز بیش از دیروز اختیارش را به دست کلان‌داده می‌دهد. این خوب است یا بد؟

در نگاه کلگ، کلان‌داده سه وجه دارد: خوب: داده‌ها شما را آزاد می‌کند. بد: کلان‌داده همه مزایای دولت نظارتی قدیم را به «برادر بزرگ» می‌دهد. زشت: مزاحمت کامپیوتری و سرقت اطلاعات توسط هکرها.

چاپ نخست «کلان‌داده» نوشته براین کلگ با ترجمه پری آزرم‌وند در ۱۹۱صفحه و با قیمت ۳۰ هزار تومان توسط نشر نو منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...