«هیولای کله‌ کوسه‌ای» [The shark-headed bear-thing] نوشته بری هاچیسون [Barry Hutchison] با ترجمه سحر حدیقه برای مخاطبان کودک و نوجوان منتشر شد.

هیولای کله‌ کوسه‌ای [The shark-headed bear-thing] نوشته بری هاچیسون [Barry Hutchison]
به گزارش ایسنا، مترجم این رمان که به تازگی در نشر هوپا منتشر شده است، گفت: «این رمان  برای بچه‌های بالای ۹ سال و نوجوانان مناسب است. «هیولای کله‌کوسه‌ای» اولین کتاب از مجموعه «بنجامین هیولا کُش» است که منتشر شده و دو کتاب دیگر این مجموعه با عنوان‌های «هیولای چشم چرخشی» و «هیولای کله ماهتابی» نیز در نشر هوپا منتشر خواهند شد.»

او افزود: «این رمان‌ها درباره ماجراجویی پسری به نام بنجامین است و فضای فانتزی دارد. «هیولای کله‌کوسه‌ای» زبان طنزآمیزی دارد؛ بچه‌ها در این سن، کارهای این‌طوری را دوست دارند.»

حدیقه درباره رمان‌های فانتزی برای بچه‌ها و استقبال مترجمان برای ترجمه چنین رمان‌هایی گفت: «به‌نظرم فضای فانتزی می‌تواند به خلاقیت بچه‌ها کمک‌ ‌کند، در واقع رهایی از چهارچوب‌هایی که فضای رئال دارد می‌تواند به بچه‌ها کمک کند تا خلاق باشند بنابراین فضای فانتزی لطمه‌ای به کودکان نمی‌زند.»

این مترجم ادبیات کودک و نوجوان بیان کرد: «ما در ایران نسبت به خارج از کشور و در مقایسه با کشورهای صنعتی، در این زمینه خیلی ضعیف‌تر عمل کرده‌ایم، هرچند ورود فانتزی به ادبیات با صنعت بوده است. فانتزی ترکیبی از اسطوره‌ها و صنعت است، ما از اسطوه‌هایمان استفاده نکرده‌ایم. رمان‌های فانتزی می‌تواند به نویسنده‌ها ایده‌ بدهد که چگونه از اسطوره‌های کشور خودمان استفاده کنند و آن‌ها را چگونه به فضای جدید بیاورند و به بچه‌ها ارائه دهند.»

در نوشته پشت جلد کتاب هم آمده است: «هیولای خرسیِ کلّه کوسه‌ای اهالی دهکده‌ کناری را به وحشت انداخته و اینجاست که بنجامین بلانکِ ماجراجو، پسر نوجوانی که با عموتاویش زندگی می‌کند، دستکش مخصوص جادویی‌اش را برمی‌دارد و عزمش را برای شکست هیولا جزم می‌کند؛ اما توی یک ماجرای واقعی، برخلاف افسانه‌ها، همه چیز راحتِ راحت پیش نمی‌رود. بن، برای نجات اهالی دهکده، باید تمام توان و مهارتش را به کار گیرد. البته اگر می‌دانست چطور باید از دستکش جادویی اش استفاده کند، این قدر به دردسر نمی‌افتاد.»

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...