به گزارش ایبنا، نام بهروز بوچانی نویسنده، مستندساز و روزنامه‌نگار ایرانی دور از وطن، این روزها بیش از هر چیز به خاطر انتشار کتاب او «هیچ دوستی به جز کوهستان» بر سر زبان اهالی کتاب افتاده است. بوچانی شرح حال خود را تدریجا طی 5 سال در اردوگاه پناهندگان مانوس ‌می‌نگاشت و از طریق پیام‌رسان برای دوست خود «امید توفیقیان» در استرالیا می‌فرستاد که در نهایت، حاصل تلاش او، کتاب حاضر را پدید آورد. ظرف مدت کوتاهی ترجمه انگلیسی اثر به دست امید توفیقیان، در جولای 2018 از طریق انتشارات پیکادور استرالیا در 416 صفحه منتشر شد. بوچانی درون برزخی که گریزی از آن نداشت، رنج دوران زیستن در اردوگاه را نوشت و با تصاحب جایزه‌ ویکتوریا , همچنین گران‌ترین جایزه ادبی استرالیا به ارزش صدهزاردلار بر صدر اخبار ادبی تکیه زد.

هیات داوران در وصف این اثر گفتند که: «گونه‌های مختلف ادبی سراسر جهان را در هم آمیخته و ریشه عمیقی هم در سنت‌ها ادبی کردی دارد.» در طول نوشتن کتاب، دست‌نوشته‌های او بارها به وسیله نیروهای امنیتی جزیره مانوس ضبط و در نهایت منجر شد به واسطه عدم دسترسی به کاغذ، آن را پنهانی و تکه تکه از طریق پیام‌رسان برای دوست خود – امید توفیقیان – بفرستد و توفیقیان هم به ترجمه انگلیسی آن دست زد. گر چه دولت استرالیا در ابتدا اجازه خروج او از جزیره برای دریافت جایزه را نمی‌داد اما در نهایت، هجمه رسانه‌های معتبر و صد البته قدرت کلمات در کتاب او و صدایی که به جهان رسیده بود سبب شد سرانجام در 2019 از بندها رها شود و بتواند به نیوزلند برود تا در رویداد ادبی «جشنواره کلمه» شرکت کند. او پس از ورود به نیوزلند گفت دیگر هرگز به پاپوآ گینه‌نو و استرالیا برنمی‌گردد.

بعد از انتشار کتاب به زبان انگلیسی و مواجهه آن با استقبالی قابل توجه، در ایران هم نشر چشمه انتشار نسخه فارسی آن را تقبل کرد. با توجه به سرایت موج استقبال از اثر به مخاطبین ایرانی ظرف مدت کوتاهی که از انتشار اثر می‌گذرد، نگاهی به آن داشته‌ایم.
 

هیچ دوستی به جز کوهستان بهروز بوچانی


بهروز بوچانی سی و شش ساله و اهل ایلام، در دانشگاه تربیت‌معلم تهران درس‌خوانده و کارشناسی ارشد خود را در رشته جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک از دانشگاه تربیت مدرس دریافت کرده است. بوچانی در مسیر استرالیا بعد از غرق شدن قایق مهاجران غیرقانونی به طرز معجزه‌آسایی از مرگ نجات یافت اما در ادامه توسط نیروی دریایی استرالیا دستگیر شد و او را همراه مهاجران دیگر به کمپی در جزیره مانوس فرستادند. 

ترجمه کار او، سیاست‌های هولناک دولت استرالیا علیه پناهجویان غیرقانونی را بر جهان انگلیسی زبان آشکار کرد.
 

هیچ دوستی به جز کوهستان نداشتم!


«هیچ دوستی به‌جز کوهستان» که در دسته آثار «سرگذشت‌نامه» قرار می‌گیرد، مشتمل بر دوازده فصل و عنوان فصل‌های کتاب به این شرح است:
1-زیر نور هراس‌انگیز ماه
2-کوه‌ها و موج‌ها؛ بلوط‌ها و مرگ؛ آن رودخانه... این دریا...
3-قایق برزخ روایتگرِ حقایق هولناک
4-تاملات کشتی جنگی؛ گلشیفته‌ی ما واقعاً زیبا بود
5-قصه‌ی جزیره‌ی کریسمس؛ پسر بی‌وطن روهینگیایی و تعقیب ستاره‌ای در مسیر تبعیدگاه
6-کولی‎ها می‌رقصیدند و جغدها تماشا می‌کردند
7-ژنراتور پیر، نخست‌وزیر و دخترانش
8-صف در حکم ابزار شکنجه، منطق زندان مانوس؛ گاو خوشحال
9-درخت شکوهمند انبه و غول مهربان
10-آواز جیرجیرک‌ها؛ تشریفات اعمال خشونت؛ یک نقشه‌برداری اسطوره‌ای از زندان مانوس
11-گل‌های شبیه بابونه، عفونت و سندرم زندان مانوس
12- در گرگ‌ومیش هوا که آسمان رنگ جنگ داشت

«هیچ دوستی به‌جز کوهستان» روایت آدم‌هایی است که به دنبال زندگی بهتر، موطن خود را ترک می‌کنند اما به واسطه سیاست‌های مهاجرتی مقصد هم در ناکجا گرفتار می‌شوند و بی‌آنکه صدایشان به جایی برسد، ذره ذره در انزوا آب می‌شوند و به جرم مهاجرت غیرقانونی، طعم زندان را تجربه می‌کنند. در بخشی از یادداشت «ریچاد فلانگان» نویسنده‌ ایتالیایی مطرح و برنده جایزه من بوکر درباره‌ این رمان آمده است: «این رمان چیزی فراتر از یک من اعتراض می‌کنم صرف است...من امیدوارم روزی به بهروز بوچانی ورودش را به استرالیا خوش‌آمد بگوییم چنانکه باور دارم او بودنش را در صفحات این رمان نشان داده است.»

همچنین «ریچارد کوک» منتقد ادبی برجسته هم درباره‎ اثر بوچانی گفته است: «این کتاب بی‌نهایت غیرمعمول است، طوری که جناب توفیقیان آن را اثری بدون ژانر می‌نامد و نویسنده و مترجم موافق‌اند که آن را نوعی سورئالیسم هراس‌زده بنامند.»

نسخه فارسی اثر بوچانی که به تازگی از طریق نشر چشمه روانه بازار شده، با استقبال خوبی از جانب مخاطبین همراه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...