رمان «آنا و مرد چلچله‌ای» [Anna and the Swallow Man]، اثر گاوریل ساویت [Gavriel Savit] با ترجمه ثمین نبی‌پور از سوی نشر نون منتشر شد.

آنا و مرد چلچله‌ای» [Anna and the Swallow Man]، اثر گاوریل ساویت [Gavriel Savit]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، در پشت جلد این کتاب آمده است: «کراکوف، سال 1939. یک میلیون سرباز که رژه می‌روند و هزار سگ که پارس می‌کنند. آنالانیا، وقتی آلمانی‌ها پدرش را می‌برند، فقط هفت سال دارد. پدرش استاد رشته زبان‌شناسی است و هنگام پاک‌سازی و دستگیری مهره‌های روشنفکر لهستانی بازداشت می‌شود. آنا تنهاست. و بعدها با مرد چلچله‌ای آشنا می‌شود. مرد رازی سر به مهر است، فریبنده‌ای قدبلند و عجیب و چیره‌دست که چیزی بیش از جادو در آستین دارد. وقتی او چلچله‌ای خوش خط و خال احضار می‌کند و آن را روی دست آنا می‌نشاند تا جلوی اشک‌هایش را بگیرد، آنا شیفته می‌شود. دنبالش تا اعماق جنگل می‌رود. آنا و مرد چلچله‌ای در طول سفر دونفره‌شان از بمب‌ها جان سالم به‌در می‌برند، سربازها را اهلی می‌کنند و حتی، برخلاف عقل سلیمشان، دوست می‌شوند. اما در جهانی که دیوانه و مجنون شده هر چیزی می‌تواند خطرناک باشد، اما در جهانی که دیوانه و مجنون شده هرچیزی می‌تواند خطرناک باشد، حتی مرد چلچله‌ای.
نخستین اثر گاوریل ساویت، نویسنده نابغه امریکایی، قرار است قصه‌ای کلاسیک باشد، قصه‌ای درباره درس‌های دردناک زندگی و ستایشی از احتمالات معجزه‌آسای آن.
 
در بخشی از متن این کتاب آمده است:
در زمستانی که سال 1940 و 1941 را سفیدپوش کرد، دومین زمستان آنا و مرد چلچله‌ای همراه هم، این دو موقعیتی بسیار مناسب به دست آوردند: شهری با اندازه متوسط و حضور کم‌تعدادِ گرگ‌ها که سفر به آنجا فقط یک ساعت طول می‌کشید و بیشترش را هم باید از دل جنگل می‌گذشتند و یک ردیف تخته‌سنگ بزرگ که مثلثی خاکی و کوچک درست کرده بودند که می‌شد آنجا از گزند باد و برف در امان ماند. در همین مکان تنگ و ترش، تقریبا به اندازه سلول یک راهبِ رنجور و گوشه‌نشین، آنا و مرد چلچله‌ای زمستان را سر کردند. فقط وقتی از راه رفتن باز می‌ایستید می‌فهمید چقدر به حواسِ جمع و زمان نیاز دارد. آنا و مرد چلچله‌ای که چسبیده به هم در تنگنای پناهگاه سنگی‌شان یک فصل را پشت سر گذاشتند، برای گذران زمان همان کاری را کردند که طبیعی‌‌ترین بود: آنها قصه تعریف کردند. یا دقیق‌تر اینکه مرد چلچله‌ای قصه تعریف می‌کرد. قصه‌هایش خوب بودند؛ جذاب و خیره‌کننده و آنا با تمام وجودش گوش می‌داد، با خشم گوش می‌داد تا سرما را از سر و جانش بیرون کند: قصه‌های مردهایی که با خرس‌ها و گرگ‌ها و ببرها و شغال‌هایی که مثل همان خرس‌ها و گرگ‌ها بودند، اما اهل سرزمین‌هایی که پای آنا هرگز به آن نرسیده بود...»
 
کتاب «آنا و مرد چلچله‌ای» اثر گاوریل ساویت با ترجمه ثمین نبی‌پور در 232 صفحه با شمارگان 1000 نسخه به‌ بهای 30هزارتومان از سوی نشر نون راهی بازار کتاب شد.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...