مجموعه داستان «معما» شامل 11 داستان کوتاه از هشت نویسنده غربی منتشر شد. این داستان‌ها توسط خجسته کیهان جمع‌آوری و به فارسی ترجمه شده‌اند.

به گزارش ایبنا؛ در این کتاب ترجمه فارسی داستان «خواب نما» اثر گابریل گارسیا مارکز، «چگونه وانگ فو نجات یافت» نوشته مارگریت یورسنار، «تابستان پیکاسو» به قلم ریموند بردبری، «تبار انسان» اثر تی.سی.بویل، «سرزمین کوران» نوشته اچ.جی. ولز، داستان‌های «معما»، «موش‌ها»، «بال»، «کوهستان ممنوع» و «اتفاقی افتاده بود» به قلم دینو بوتزاتی، «خانه عروسک» اثر کاترین مانسفیلد و داستان«جزییات یک غروب» به قلم ولادیمیر ناباکوف منتشر شده است.

کیهان (مترجم این مجموعه) در متن کوتاهی که برای پشت جلد کتاب تحریر کرده، وجه مشترک این داستان‌ها را این گونه توصیف کرده است: «وجه مشترک این داستان‌ها که نویسندگان‌شان همگی از متفکرین انسان دوست دوران خود بوده‌اند و همواره رنج‌های درونی انسان‌ها، ذهن خلاق و تخیل قوی آن‌ها را به کار می‌گرفته است، تخیلی بودن آن‌هاست. این که داستان در فضایی غیرواقعی و به دور از روزمرگی‌های کسالت‌آور زندگی به وقوع می‌پیوندد و حداقل برای دقایقی چند؛ خواننده را با خود به قلمرو رنگارنگ و پررمز و راز خیال می‌برد، جایی که هرچیزی امکان‌پذیر است و غیرممکن محلی از اعراب ندارد. جالب این که خواننده در قلب همین جهان خیالی است که به واقعیت‌های بسیار انسانی دست می‌یابد، واقعیت‌هایی قابل تعمق.»

وی اضافه کرده است: این داستان‌ها با محوریت «تخیل» در یک کتاب جمع‌آوری شده‌اند. هر چند برخی از آنها چون داستان «خواب‌نما» اثر مارکز، در ظاهر واقع‌گرایانه به نظر می‌رسند، اما عناصر ماورایی در آن‌ها مشهود است. در کتاب «معما»، برخی از نویسندگان معاصر برای اولین بار به جامعه کتاب‌خوان ایرانی معرفی می‌شوند. به عنوان نمونه تاکنون اثری از تی‌سی بویل به فارسی ترجمه نشده است.

«معما» با ترجمه کیهان، از سوی نشر کتاب‌سرای نیک، با شمارگان 2000 جلد و قیمت 3500 تومان روانه بازار کتاب ایران شده است.

قبل از هر داستان کتاب، مترجم در نوشتاری کوتاه به معرفی زندگی و آثار نویسنده داستان پرداخته است تا به این شکل خواننده قبل از مطالعه داستان بینشی نسبت به نویسنده آن به دست بیاورد.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...