[داستان کوتاه] از الف (مجموعه 17 داستان کوتاه) | م. طاهر نوکنده | نیلوفر
 

مؤمنانِ محلِ وثوق روایت می‌کنند که (والله اعلم) به روزگاران قدیم شاهی بود از جزایر بابل که ساحران و معماران خود را گردآورد و به آنها دستور داد هزارتوئی بسازند چنان پیچیده و نفسْ بُر که هیچ آزموده‌ای را پروای درآمدن به داخل آن نباشد و هر که درآمد راه خویش گم کند.

چنین عملی مُنکَر محسوب می‌شد، چرا که غموض و حیرت تنها از آنِ خداوندست و نه انسان. با گذشت ایّام به درگاهش شاهی از سرزمین عرب وارد شد، و شاه بابل (برای آنکه سادگی‌ی مهمان خویش به سخره گیرد) او را واداشت تا به هزارتویش گام نهد، جائی که با خواری و پریشانحالی سرگردانی کشید تا وقتِ شام. در این هنگام از خداوند یاری طلبید و راهِ برونشو را یافت. لب‌هایش به شکوه‌ای گشوده نشد، امّا به شاه بابل گفت او نیز در خاک عرب هزار توی بهتری دارد و اینکه، اگر خدا خواست، روزی آن را به او خواهد نمایاند.

آنگاه به عربستان بازگشت، سرداران و رزمندگان خود را فراهم آورد و به قلمرو بابل تاخت با چنان بختِ مساعد که قلاعش را در هم کوبید، مردمانش را شکست و خودِ شاه را نیز به اسارت گرفت. او را بر شتری تیزرو بست و به صحرا درآورد. سه روز براندند، و آنگاه به او گفت: «ای خداوندگار دوران و افسر و صاحب قرن! به بابل در هزارتوئی برنجی، در هم تنیده از پلکان‌ها، درها و دیوارها، به سرگردانیم کشاندی؛ اکنون قادر متعال چنین مقدر کرده تا من نیز از آنِ خویش به تو بنمایم، که نه پلکانی دارد تا برآئی، نه دری تا به جبر بگشائی، نه دالان‌های طاقت‌فرسائی تا درنوردی، نه دیوارهائی که راه بر تو بندد.»

آنگاه بند از او گشود و در دل صحرا رهایش کرد؛ جائی که بمیرد از تشنگی و گرسنگی. جلال حّی قیوم را سِزَد.

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...