گونتر گراس - نویسنده پرطرفدار و البته پرحاشیه آلمانی - علیه انتشارات "رندم هاوس" که آخرین کتاب او را با نام "کندن پوست پیاز" منتشر کرده، شکایت کرد.

این شکایت‌نامه که در دادگاه منطقه‌ای برلین آلمان طرح شده، مدعی است که انتشارات "رندوم هاوس" با انتشار زندگینامه گونتر گراس در مورد وی ادعایی کذب را منتشر کرده است.

انتشارات "رندم هاوس" که شعبه‌ای دیگر به نام "گلدمن ورلاگ " هم دارد و در آن اقدام به انتشار زندگینامه می‌کند، زندگی گراس را به قلم "مایکل یوئرگ" مکتوب کرده و در آن مدعی شده است که گراس داوطلبانه به حزب نازی پیوسته است.

اما گراس با نوشتن سوگندنامه‌ای اعلام کرده است که: "او داوطلبانه به نازیها نپیوسته بلکه در آن موقع قصد داشته تا در نیروی دریایی کار کند و بنابراین ناخواسته به خدمت هیتلر درآمده" و این امر ارتباطی مستقیم با آنچه در زندگینامه او درج شده، ندارد.

در این میان ناشر کتاب قاطعانه از اثر خود دفاع کرده و گفته است: من به هیچ وجه مانع فروش کتاب نمی شوم و به پخش آن ادامه خواهم داد، مگر آنکه دادگاه حکم دهد.

به گزارش مهر به نقل از آسوشیتدپرس، "کندن پوست پیاز" آخرین کتاب گونترگراس است که در آن خاطرات خود را از دوران کودکی نوشته و بسیاری از اسرار نهان خود را هم فاش کرده است.

وی در بخشی از این کتاب گفته است: من به عنوان یک نازی جوان و معتقدی که تا پایان به کارش ایمان داشت عضوی از ارتش جوانان هیتلر بودم. من زمانی که به پرچم کشور چشم می‌دوختم، مفهوم " فراتر از مرگ" را به ذهن راه می‌دادم. هیچ شک و شبهه‌ای نمی‌توانست ایمان مرا تیره و تار کند. کاملا مصمم بودم، چرا که دشمن سرزمین پدری‌ام را محاصره و تهدید کرده بود. 

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...