"کریس شیدی" نویسنده ی انگلیسی ثمره ی هفت سال تحقیق و پژوهش دامنه‌دار خود و همسرش را در مورد حواشی 50 کتاب برتر جهان منتشر کرد.

در این کتاب نکات بسیار جالب و بدیعی از سرگذشت شاهکارهای ادبی قرن بیستم آمده و به گفته شیدی: "قصد اصلی من و همسرم جنی باند برای این کار روشن‌تر کردن چهره تاریخی آثاری است که همه ما دوست داریم و از خواندن آنها همیشه لذت برده‌ایم. در میانه این محبوبیت و در راه شکل‌گیری این شاهکارها نقاط تیره و کم نور بسیاری هستند که ما وقت‌مان را روی این نقاط گذاشتیم. دانستن اینکه همسر لئو تولستوی هفت بار کل رمان "جنگ و صلح" را رونویسی کرده شاید در میزان علاقه ما به این اثر تاثیری نگذارد اما حداقل نگاه ما را به این شاهکار به احترام بیشتری خواهد آمیخت."

نام این کتاب "پنزی اوهارا دیگه کیه؟" است که اشاره‌ای به ماجرای بسیار جالبی در متن کتاب و مربوط به زمانی است که "مارگارت میچل" نویسنده "بر باد رفته" در جشنی به افتخار او و موفقیت کتابش بخشی از قصه را که حذف شده بود بدون تغییر نام‌ها برای تماشاگران خواند.

به گزارش مهر به نقل از پایگاه اینترنتی آمازون، بر اساس اطلاعات مندرج در این کتاب نام رمان "بر باد رفته" در هنگامی که دست نویس آن به ناشر تحویل می‌شد. "فردا روز دیگری است" و نام قهرمان آن "پنزی اوهارا" و از همه جالبتر نام نویسنده آن پگی مارش نوشته شده بود که بعدها ضمن تغییر نام رمان و نام قهرمان آن، میچل بهتر دید که از نام و نام خوانوادگی پیش از ازدواج خود استفاده کند.

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...