رمان «نفر بعدی که در بهشت ملاقات می‌کنید» نوشته میچ آلبوم در ادامه کتابی به نام «پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید» نوشته شده است. میچ آلبوم در این رمان داستان مردی به نام ادی را روایت می‌کند که با فداکاری و از جان‌گذشتگی خود جان دختری خردسالی به نام آنی را نجات می‌دهد. ادی می‌میرد و در بهشت با پنج نفر که در مرگ و زندگی او تاثیر داشته‌اند ملاقات می‌کند. رمان حاضر ادامه این ماجراست.

به گزارش ایبنا، داستان رمان «نفر بعدی که در بهشت ملاقات می‌کنید» زندگی آنی را از چند ساعت قبل از مرگش شرح می‌دهد تا به مردن او و ملاقات‌هایی که پیش رو دارد،‌ برسد. ساختار روایی این اثر همانی است که میچ آلبوم در قسمت اول این رمان پیاده کرده است؛‌ در بخش اول ساعت‌شمار مرگ آنی را ترتیب می‌دهد و به این ترتیب خواننده با خواندن ساعات پایانی زندگی او به پس‌زمینه کاملی از شخصیتی که قرار است به زودی بمیرد آشنا می‌شود:

«سیزده ساعت تا مرگ آنی زمان هست. زوج تازه ازدواج کرده دست در دست هم قدم‌زنان از راهروی کلیسا بیرون آمدند و امید یک عمر با هم بودن را داشتند. آنی که چشمانش از خوشحالی خیس شده بود، اشک‌هایش را پاک کرد و در آخرین ردیف از مهمانان پیرمردی را دید که کلاهی بر سر داشت و با فک برآمده‌اش لبخند می‌زد. احساس کرد او را می‌شناسد. آرام به پائولو گفت:
اون مرده کیه؟
وقتی آنی برگشت تا دوباره پیرمرد را ببیند او رفته بود.»

دنیای پس از مرگی که میچ آلبوم توصیف می‌کند به هیچ وجه در دام کلیشه نمی‌افتد. از ویژگی‌های این توصیف جهان‌شمول بودن آن به لحاظ عقیدتی،‌ مذهبی و ملیتی است. این دنیا نسبتی مستقیم با اعمال انسان در طول مدت حیات خود دارد که با هیچ دین و مذهبی منافات ندارد:

«همه جا ساکت بود. ترن رفته بود. درختان لخت و برهنه بودند و برگ‌ها تمام زمین را پوشانده بودند. فضا مانند فیلم‌های قدیمی بود، یا مراسم عشای ربانی. به رنگ قهوه‌ای مایل به سرخ.
آنی با خودش فکر کرد خدایا،‌ نمی‌فهمم.
به چی فکر می‌کنی؟
هیچی همین که چرا اینجام. به همین که چرا تو اینجایی.
من اینجام چون قراره تو پنج نفر رو که اون دنیا در زندگی تو بودن این‌جا ملاقات کنی. اونا همه به دلیلی در زندگی تو وجود داشتن.»
 
میچ آلبوم هر بار فرمی تازه برای رویارویی آنی با فردی که قرار است ملاقات کند، ترتیب می‌دهد و خواننده را غافلگیر می‌کند. محل ملاقات همیشه جایی شبیه دنیاست و هنر نویسنده در رقم زدن مرزی میان این دو دنیاست.
 
خواندن این کتاب برای تمام کسانی که با قسمت اول این رمان ارتباط خوبی برقرار کرده‌اند، تجربه جالبی خواهد بود. مترجم خلاصه‌ای از رمان «پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید» را در بخش اول این کتاب آورده است تا خوانندگانی که این رمان را مطالعه نکرده‌اند در خواندن کتاب دوم دچار مشکل نشوند.
 
رمان « نفر بعدی که در بهشت ملاقات می‌کنید» نوشته میچ آلبوم با ترجمه الهه شمس‌نژاد در 204 صفحه و شمارگان 1100 به قیمت 25000 تومان در سال 1397 از سوی انتشارات مروارید منتشر شده است.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...