مهدی چند روز پس از دستگیری و دیدن شکنجه، آزاد شده و در بیمارستان بستری است... مهدی در بیمارستان می‌میرد. دوستان و خانواده او، در حالی که نفرت شدیدی از دستگاه حاکم سراسر وجودشان را گرفته، تصمیم می‌گیرند، هر یک به گونه‌ای، راه مهدی را ادامه دهند... روشنفکران کافه نشین و ترس‌خورده، همگی پس از مرگ مهدی، متحول می‌شوند و آتشی که در وجود مهدی شعله کشیده بود،‌ جان آن‌ها را نیز به آتش می‌کشد.

آتش از آتش جمال میرصادقی
آتش از آتش.
رمان
اجتماعی- سیاسی جمال میرصادقی (تولد: 1312) ، نویسنده معاصر که در 1363 منتشر شد. میرصادقی، در این داستان، سعی دارد بحران هویت روشنفکرانی را بیان کند که نگران نقش اجتماعی خودند.

وقایع داستان به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی باز می‌گردد و با خبر آزادی "مهدی" یکی از دوستان "کمال" آغاز می‌شود. داستان را کمال، معلم مدرسه تعریف می‌کند. وی باخبر می‌شود که مهدی چند روز پس از دستگیری و دیدن شکنجه، آزاد شده و در بیمارستان بستری است. احمد و فرهاد و خسرو دوستان مهدی و کمال، در بیمارستان جمع شده‌اند. اما مهدی در بیمارستان می‌میرد. دوستان و خانواده او، در حالی که نفرت شدیدی از دستگاه حاکم سراسر وجودشان را گرفته، تصمیم می‌گیرند، هر یک به گونه‌ای، راه مهدی را ادامه دهند.

کسی – حتی نامزدش مریم- از چگونگی فعالیت‌های مهدی و علت دستگیری او چیزی نمی‌داند. پدر مهدی، "علیخان"، تصمیم می‌گیرد به یاری مبارزان مخفی بشتابد و با کمال در این مورد مشورت می‌کند. کمال و بقیه دوستان او که تا به حال وحشت و اختناق و خواری را تحمل کرده‌اند، تصمیم می‌گیرند کاری بکنند. این روشنفکران کافه نشین و ترس‌خورده، همگی پس از مرگ  مهدی، متحول می‌شوند و آتشی که در وجود مهدی شعله کشیده بود،‌ جان آن‌ها را نیز به آتش می‌کشد. هر یک درحالی که می‌کوشد تا بر ترس خود غلبه کند، به محاکمه خویش می‌پردازد.

آنها در ادامه و برای شروع رسمی مبارزه با  کمک دکتر حشمت اعلامیه‌هایی چاپ می‌کنند که  رفتار ماموران با زندانیان و روش‌های شکنجه در آن افشا می‌شود. بدین سان، آنان در راهی نویی گام می‌گذارند. پدر مهدی هم به آنان می‌پیوندد. آخرین صحنه، صحنه‌ مراسم ختم مهدی است:  آغاز جدیدی برای مبارزات یاران او.

ماجرای داستان، مانند بیشتر داستان‌های میرصادقی، در فصل زمستان می‌گذرد. به خصوص صحنه خاک‌سپاری مهدی، که حادثه زخمی شدن مامور ساواک به دست احمد در آن روی می‌دهد، در بستر باران و برف وصف می شود. میر صادقی، در این داستان، اختناقی را نشان می‌دهد که عشق و تفکر را سرکوب و هویت فردی انسان را نفی می‌کند.

پیمانه مرادیان. فرهنگ آثار ایرانی اسلامی. سروش

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...